گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد اول
2 . استئثار (ویژه خواری / انحصارطلبی)



اشاره

2 . استئثار (ویژه خواری انحصارطلبی)درآمدفصل یکم : بر حذر داشتن از انحصارطلبیفصل دوم : مبارزه با انحصارطلبیفصل سوم : پیشگویی پیدایش انحصارطلبی در امّت اسلامیفصل چهارم : گزارش هایی در باره فرمانِ «شکیبایی بر انحصارطلبی حکمرانان»!

.


ص: 204

. .


ص: 205



درآمد

اشاره

استئثار ، در لغت

درآمداستئثار، در لغتاستئثار ، مصدر است از ریشه «أثر» در مقابل «ایثار» و به معنای «مقدّم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگران در تأمین نیازها و خواست ها» . گاه این کلمه در ویژه ساختن خود بر اساس حکمت ، و نه بر مبنای نیاز ، به کار می رود . (1) خلیل می گوید: اِستَأثَرتُ عَلی فُلانٍ بِکَذا وَ کَذا ، أی آثَرتُ بِهِ نَفسی عَلَیهِ دونَهُ . (2) در فلان چیز بر او استئثار ورزیدم ، یعنی : آن را به خود ، اختصاص دادم و به وی چیزی ندادم . و در لسان العرب آمده است: اِستَأثَرَ بِالشَّی ءِ عَلی غَیرِهِ: خَصَّ بِهِ نَفسَهُ وَ استَبَدَّ بِهِ . (3) در فلان چیز ، بر دیگران ، استئثار ورزید : آن را ویژه خویش گردانید و به انحصار خود در آورد . واژه «أثَرَه» نیز به معنای استئثار است . از این رو، ابن اثیر در تفسیر حدیث

.

1- .ر . ک : ص 206 (استئثار «ویژه خواری / انحصارطلبی» / استئثار ستوده) .
2- .العین : ص 37 مادّه «أثر» .
3- .لسان العرب : ج 4 ص 8 مادّه «أثر» .

ص: 206



استئثار ، در حدیث

یک . انواع استئثار بر اساس احادیث

الف - استئثار ستوده
«سَتَلقَونَ بَعدی أثَرَهً» (1) که منسوب به پیامبر خداست می گوید: الأثَرَهُ بِفَتحِ الهَمزَهِ وَ الثّاءِ الاِسمُ مِن «آثَرَ یُؤثِرُ إیثارا» ، إذا أعطی . أرادَ أنّه یُستَأثَرُ عَلَیکُم فَیُفَضِّلُ غَیرُکُم فی نَصیبِهِ مِنَ الفَی ءِ. وَ الاِستِئثارُ ، الاِنفِرادُ بِالشَّی ءِ . (2) اَثَره (به فتح همزه و ثاء) اسم است از «آثر یؤثر إیثارا» یعنی عطا کرد . مراد [از حدیث] ، این است که بر شما استئثار می شود و دیگری بیشتر از شما از بیت المال سهم داده می شود . استئثار ، یعنی : چیزی را به انحصار در آوردن ، چیزی را ویژه خود گردانیدن .

استئثار ، در حدیثواژه «استئثار» در احادیث اسلامی ، کاربرد جدیدی ندارد ؛ بلکه در همان معنای لغوی استعمال شده است. در این جا اشاره ای داریم به خلاصه و جمع بندی آنچه از پیشوایان اسلام در باره این موضوع اخلاقی ، سیاسی و اجتماعی روایت شده است و تفصیل آن در فصل های آینده خواهد آمد .

یک . انواع استئثار بر اساس احادیثاستئثار ، از منظر احادیث اسلامی ، به دو بخش تقسیم می شود : استئثار ستوده و استئثار نکوهیده .

الف استئثار ستودهاستئثار ستوده ، عبارت است از ویژه سازی خویش به حق ، مانند این که خداوند متعال ، بخشی از علوم را به خود ، ویژه ساخته است ، چنان که از امام صادق علیه السلام

.

1- .ر . ک : ص 235 ح 19 .
2- .النهایه : ج 1 ص 22 مادّه «أثر» .

ص: 207

روایت شده است: إنَّ للّهِِ تَبارَکَ وتَعالی عِلمَینِ : عِلما أظهَرَ عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ وَ أنبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ ... وَ عِلما استَأثَرَ بِهِ . (1) برای خدای خجسته و والا دو علم است : یکی علمی که فرشتگان ، پیامبران و فرستادگانش را بر آن آگاه گردانیده ... و دیگری علمی که ویژه خود قرار داده است . و در حدیثی دیگر از ایشان آمده است: إنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَهِ وَ سَبعینَ حَرفا، وَ إنَّما کانَ عِندَ آصِفَ مِنها حَرفٌ واحدٌ ... وَ نَحنُ عِندَنا مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ اثنانِ وَ سَبعونَ، وَ حرفٌ واحِدٌ عِندَ اللّهِ تَعالَی استَأثَرَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ . (2) همانا اسم اعظم خداوند ، دارای هفتاد و سه حرف است و از این تعداد ، تنها یک حرف آن ، در اختیار آصف [بن برخیا] بود ... و نزد ما از اسم اعظم ، هفتاد و دو حرف است . و یک حرف ، نزد خدای متعال است که در انحصار خود او و در علم غیبش است. نیز مواردی از ویژه سازی خویش و یا وابستگان از اموال شخصی که شرح آن در آداب ایثار گذشت (3) استئثار ممدوح شناخته می شود ، و به طور کلّی هر جا ویژه ساختن خود یا نزدیکان بر اساس حکمت و منطبق با موازین عقل باشد ، استئثار ، ممدوح است.

.

1- .الکافی : ج 1 ص 255 ح 1 ، الاختصاص : ص 313 ، بصائر الدرجات : ص 394 ح 10 .
2- .الکافی : ج 1 ص 230 ح 1 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 403 ، دلائل الإمامه : ص 414 ح 377 ، إثبات الوصیّه : ص 254 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 113 ح 5 .
3- .ر . ک : ص 116 (ایثار / درآمد / مقدّم داشتن نزدیکان) و ص 153 (ایثار / فصل چهارم / مقدّم داشتن خانواده) .

ص: 208



ب - استثئار نکوهیده
دو . اسباب استئثار

ب استئثار نکوهیدهاستئثار نکوهیده ، عبارت است از ویژه ساختن خود و یا نزدیکان بر خلاف منطق عقل و فطرت . این نوع از استئثار نیز بر دو قسم است: اوّل . استئثاری که تجاوز به حقوق دیگران نیست و تنها ، اقدامی است بر خلاف ایثار که یک ارزش اخلاقی است. دوم . استئثاری که افزون بر مخالف بودن با ایثار ، تجاوز به حقوق دیگران نیز هست. احادیث این بخش ، ناظر به استئثار نکوهیده است و اکثر قریب به اتّفاق آنها در باره نوع دوم آن (ویژه ساختن خود و نزدیکان ، همراه با تجاوز به حقوق دیگران) است. بنا بر این ، آنچه پس از این در باره استئثار خواهیم گفت ، در باره استئثار نکوهیده بویژه قسم دوم آن است.

دو . اسباب استئثاردر ریشه یابی استئثار نکوهیده ، می توان به اموری مانند: 1 . بی اعتنایی به حقوق مردم، 2. بی رغبتی به مکارم اخلاقی ، 3. حرص، بخل و خسّت ، استناد کرد که همگی در مقابل عوامل ایثار هستند ؛ لیکن بسنده کردن به این کافی نیست ؛ بلکه باید دید ریشه حرص ، بی اعتنایی به حقوق مردم و بی رغبتی به مکارم اخلاقی چیست ؟ اصلی ترین عوامل و ریشه های استئثار ، خودخواهی ، بی ایمانی و یا ضعف ایمان است. اگر ایمان ، خودخواهیِ ذاتیِ انسان را هدایت و مهار نکند ، انسانِ خودخواه ، به طور طبیعی ، انحصارطلب می شود و همه چیز را برای خود و وابستگان خود می خواهد و به فرموده امام علی علیه السلام : مَن مَلَکَ ، استَأثَرَ . (1) هر کس به فرمان روایی رسید ، انحصارطلبی پیشه می کند .

.

1- .نهج البلاغه : حکمت 160 ، الأمالی ، مفید : ص 189 ح 15 ، الأمالی ، طوسی : ص 229 ح 404 ، المحاسن : ج 2 ص 436 ح 2510 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 357 ح 62 ؛ شُعب الإیمان : ج 2 ص 311 ح 1910 . نیز ، ر . ک : تحف العقول : ص 8 و المعجم الکبیر : ج 5 ص 24 ح 4477 و کنز العمّال : ج 16 ص 197 ح 44217 .

ص: 209



سه . خطر استئثار

از این رو ، مکاتب مادّی با هر نام و یا هر شعاری که برای تأمین آزادی ها و حقوق مردم به میدان بیایند ، پایان کارشان پس از رسیدن به قدرت ، استئثار (انحصارطلبی) است . انحصارطلبی هایی که طبق پیشگویی پیامبر خدا در تاریخ اسلام به وقوع پیوست نیز ، هر چند به نام دین بود ، امّا بی تردید ، هویّت مادّیگری و ضدّ دینی داشت.

سه . خطر استئثاراستئثار ، یکی از خطرناک ترین ضدّ ارزش هاست که نه تنها موجب انحطاط اخلاقی است ، بلکه فساد اجتماعی و سیاسی و سقوط دولت ها را نیز به دنبال دارد . در حکمت های منسوب به امام علی علیه السلام می خوانیم: الاِستِئثارُ یوجِبُ الحَسَدَ ، وَ الحَسَدُ یوجِبُ البِغضَهَ ، وَ البِغضَهُ توجِبُ الاِختِلافَ ، وَ الاِختِلافُ یوجِبُ الفُرقَهَ، وَ الفُرقَهُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ یوجِبُ الذُّلَّ ، وَ الذُّلُ یوجِبُ زَوالَ الدَّولَهِ وَ ذَهابَ النِّعمَهِ . (1) انحصارطلبی ، حسادت می آورد و حسادت ، دشمنی و دشمنی ، اختلاف و اختلاف ، پراکندگی و پراکندگی ، ضعف و ضعف ، زبونی و زبونی ، زوال دولت و از میان رفتن نعمت . مطالعه دقیق تاریخ اسلام و بررسی علل انحطاط امّت اسلامی نشان می دهد که استئثارِ (انحصارطلبیِ) شماری از سردمداران امّت ، بیشترین ضربه را به نفوذ و گسترش این آیین آسمانی وارد ساخت.

.

1- .ر . ک : ص 220 ح 4 .

ص: 210



چهار . مبارزه با استئثار

پنج . ارزیابی احادیث «شکیبایی بر استئثار»

اشاره
چهار . مبارزه با استئثارپیامبر خدا در عصر نبوّتش و امام علی علیه السلام در دوران خلافتش با همه توان کوشیدند که از بروز آفت خطرناک انحصارطلبی در میان دولت مردان نظام نوپای اسلامی پیشگیری کنند . پیامبر خدا تا آن جا مراقب آفت انحصارطلبی بود که از هر گونه رنگ و بوی این خصلت زشت نیز اجتناب می کرد و اجازه نمی داد کسی حتّی ایشان را بر خود مقدّم بدارد . از این رو، هنگامی که بند کفش او در طواف ، پاره می شود و شخصی به احترام ایشان بند کفش خود را باز می کند و به ایشان می دهد ، نمی پذیرد و می فرماید: هذِهِ أثَرَهٌ، وَ لا أقبَلُ أثَرَهً . (1) این ، نوعی امتیاز است و من امتیاز را نمی پذیرم . اهل بیت پیامبر خدا نیز نه تنها از انحصارطلبی اجتناب می کردند ، بلکه حقوق خود را نیز ایثار می نمودند . مطالعه سیره عملی آنان در هر دو زمینه ، بویژه برای دولت مردان ، بسیار آموزنده است. امّا افسوس که زمامداران امّت اسلامی از آنان پیروی نکردند و همان گونه که پیامبر خدا پیشگویی کرده بود ، گرفتار آفت استئثار شدند و بدین سان بر اسلام و اسلامیان گذشت آنچه گذشت !

پنج . ارزیابی احادیث «شکیبایی بر استئثار»در فصل چهارم از این بخش ، سخنانی به پیامبر خدا نسبت داده شده که ایشان ضمن پیشگویی وقوع آفت استئثار در امّت اسلامی ، به مردم دستور می دهد که آنان حقّ اعتراض به دولت مردان خودخواه و انحصارطلبِ حاکم را ندارند ؛ بلکه موظّف به شکیبایی و سکوت تا قیامت اند!

.

1- .ر . ک : ص 226 ح 11 .

ص: 211



الف - تفکیک دین از سیاست
گفتنی است آنچه ما در این فصل آورده ایم ، تنها نمونه ای از این دست احادیث است . (1) نکات قابل تأمّل در نقد و ارزیابی این احادیث ، بسیار است . از این رو ارزیابی کاملِ آنها فرصت دیگری می طلبد و ما در این جا تنها به چند نکته مهم اشاره می کنیم:

الف تفکیک دین از سیاستبی تردید ، مقتضای پذیرفتن احادیثی که مسلمانان را به شکیبایی بر ظلم و بی عدالتی و استئثار زمامداران ، امر می کنند ، تفکیک دین از سیاست است . از این رو ، محدّثان و فقهایی که این احادیث را پذیرفته اند ، فتوا داده اند که مسلمانان در هیچ شرایطی حقّ اعتراض بر زمامداران خود را ندارند و نمی توانند از اطاعت آنان سر باز زنند . به نمونه هایی از این آرا توجّه کنید: محدّث معروف اهل سنّت ، مسلم بن حجّاج نیشابوری ، احادیث مذکور را در چند باب مربوط به «امارت» ، از صحیح خود ، جمع آوری کرده است . عناوین این ابواب که جمع بندی و در واقع ، برداشت و فتوای اوست ، بدین شرح است: (11) باب الأمر بالصبر عند ظلم الولاه و استئثارهم (باب امر به شکیبایی هنگام ستم حاکمان و انحصارطلبی شان) . (12) باب فی طاعه الأمراء و إن منعوا الحقوق (بابی در فرمانبری از امیران ، هرچند از استیفای حقوق مردم ، جلوگیری کنند) . (13) باب وجوب ملازمه جماعه المسلمین عند ظهور الفتن و فی کلّ حال ، و تحریم الخروج علی الطاعه و مفارقه الجماعه (باب وجوب همراهی با جماعت مسلمانان ، هنگام

.

1- .برای دیدن سایر احادیثی که در این زمینه نقل شده ، ر . ک : رهبری در اسلام : ص 131 (بخش سوم : دو توطئه خطرناک) .

ص: 212

آشکار شدن فتنه ها و در همه حال ، و نیز حرمت خروج بر حاکم و جدا شدن از جماعت مسلمانان) . (1) بر اساس این احادیث ، شافعی ، مالک و احمد بن حنبل ، فتوا داده اند که شکیبایی بر جور حاکم ، واجب است . احمد بن حنبل فتوا داده است که: لا یُخرج علی الاُمراء بالسیف و إن جاروا . (2) قیام مسلّحانه علیه اُمرا جایز نیست ، هرچند ظالم باشند . در شرح الموطّأ آمده است که رأی مالک و جمهور اهل سنّت ، این است که : إذا ظلم الإمام ، فالطاعه أولی من الخروج . (3) هر گاه امام ظلم کند ، باز اطاعت ، اولی از خروج است . باقلّانی می گوید: قال الجمهور من أهل الإثبات و أصحاب الحدیث: لا ینخلع [الإمام ]بهذه الأمور [بفسقه و ظلمه و بغصب الأموال و ضرب الأشبار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود] و لا یجب الخروج علیه ، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی ء ممّا یدعو إلیه من معاصی اللّه . و احتجّوا فی ذلک بأخبار کثیره متظاهره عن النبیّ صلی الله علیه و آله و عن أصحابه فی وجوب طاعه الأئمّه و إن جاروا و استأثروا بالأموال ... . (4) جمهورِ اثبات گرایان و اهل حدیث گفته اند: امام با این چیزها [یعنی فسق ، ظلم ، غصب اموال ، تعدّی به جان مردم ، پایمال کردن حقوق و معطّل کردن حدود الهی]

.

1- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1474 1475 .
2- .مناقب الإمام أحمد بن حنبل ، ابن جوزی : ص 176 ، تاریخ المذاهب الإسلامیّه : ص 90 .
3- .تاریخ المذاهب الإسلامیّه : ص 90 .
4- .تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل ، باقلّانی : ص 478 ، الغدیر : ج 7 ص 137 . نیز ، ر . ک : شرح صحیح مسلم ، نووی ، ج 12 ص 239 .

ص: 213



ب - دین در خدمت سیاستمداران فاسد
خلع نمی شود ، و قیام علیه او واجب نیست ؛ بلکه واجب است نصیحت کردن او و ترساندنش از عذاب الهی و اطاعت نکردن از او در آنچه دعوت به معصیت خدا می کند . آنان در این باره به احادیث فراوان و مشابهی از پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب ایشان استدلال کرده اند که در باره اطاعت از پیشوایان ، هرچند ستم کنند و بیت المال را به انحصار خود درآورند ، وارد شده است .

ب دین در خدمت سیاستمداران فاسدبی تردید ، این گونه فتاوا در تاریخ اسلام ، نه تنها به تفکیک دین از سیاست انجامید ، بلکه دین را در خدمت دولت مردان فاسدی قرار داد که به نام دین ، حکومت کردند و در پوشش اسلام ، هر چه می خواستند ، انجام دادند. بدین سان ، جمعی با عنوان محدّث و فقیه ، با تفکیک دین از سیاست و ممانعت از قیام مردم مسلمان برای احقاق حقوق خود و حاکم ساختن اسلامِ راستین در جامعه ، دانسته یا ندانسته ، بهترین و کارسازترین خدمات را به طاغوتیانی دادند که در پوشش اسلام بر مسلمانان حکومت می کردند و بیشترین ضربه را به پیکر اسلام اصیل و تداوم حکومت اسلامی ، وارد ساختند. بی جهت نیست که امام زین العابدین علیه السلام خطاب به یکی از این قبیل دانشمندان به نام محمّد بن مسلم زُهری ، ضمن نامه ای نصیحت آمیز ولی تند ، می نویسد: فَلَم یَبلُغ أخَصُّ وُزَرائِهِم وَ لا أقوی أعوانِهِم ، إلّا دونَ ما بَلَغتَ مِن إصلاحِ فَسادِهِم وَ اختِلافِ الخاصَّهِ وَ العامَّهِ إلَیهِم! (1) نزدیک ترین وزیران آنها و نیرومندترین یارانشان نتوانستند به اندازه تو بر تباهکاری های آنها سرپوش بنهند و [دل های] خواصّ و عوام را به سوی آنان بکشانند.

.

1- .تحف العقول: ص 276 ، بحار الأنوار: ج 78 ص 132 ح 2 .

ص: 214



ج - تعارض با قرآن
بنا بر این ، عقل نمی تواند بپذیرد که خاتم پیامبران الهی و کسی که نوید می دهد که دین او بر همه ادیان ، پیروز می شود و تا دامنه قیامت بر جهان ، حکومت می کند ، به امّتش دستور دهد که در برابر کسانی که اصلی ترین فلسفه اجتماعی دینداری یعنی قیامِ به قسط را هدف گرفته اند، سیاستِ شکیبایی و سکوت را پیشه سازند و با این فرمان ، تیشه به ریشه دین خود بزند ؛ بلکه درست به عکس ، او خود ، انتساب این گونه احادیثی را که فطرتِ دل و اندیشه از پذیرش آنها سر باز می زند ، به خویشتن نفی کرده و با این معیار متین ، به مسلمانان هشدار داده که او این گونه سخن نمی گوید . (1)

ج تعارض با قرآنمعیار دیگر برای تشخیص صحّت یا عدم صحّتِ سخنانی که به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده می شود ، قرآن کریم است . (2) بر اساس این معیار ، نکته ای که در نقد و ارزیابی احادیث شکیبایی بر استئثار ، قابل تأمّل است ، این است که این سخنان ، نه تنها بر خلاف منطق عقل و فطرت است ، بلکه بر خلاف نصّ صریح قرآن کریم است که فلسفه بعثت همه انبیای الهی را «قیام به قسط» می داند و تأکید می کند که : «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ . (3) به راستی ، ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به عدالت برخیزند» . بی تردید ، احادیثِ در بر دارنده امر به شکیبایی در برابر انحصارطلبی حاکمان ،

.

1- .ر . ک : ص 79 (درآمد / معیار ارزیابی و نقد متن حدیث / موافقت یا مخالفت با عقل) .
2- .ر . ک : ص 78 (درآمد / معیارهای ارزیابی و نقد متن حدیث / موافقت یا مخالفت با قرآن) .
3- .حدید: آیه 25 .

ص: 215



د - تعارض با احادیث قیام علیه زمامداران ستمگر
مخالف این آیه و همه آیاتی است که در آنها ، مسلمانان به ظلم ستیزی ، امر به معروف و نهی از منکر و قیام به قسط ، دعوت شده اند.

د تعارض با احادیث قیام علیه زمامداران ستمگرز نکته دیگر در ارزیابی احادیث «شکیبایی بر انحصارطلبی حاکمان» ، تعارض آنها با احادیثی است که پیامبر خدا در آنها صریحا به مخالفت با زمامداران جائر و قیام علیه آنان دستور داده است ، و اینک ، چند نمونه از این احادیث: 1 . عن معاذ بن جبل : سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول : خُذُوا العَطاءَ ما دامَ عَطاءً فَإِذا صارَ رِشوَهً فِی الدّینِ فَلا تَأخُذوهُ ، وَ لَستُم بِتارِکیهِ یَمنَعُکُمُ الفَقرُ وَ الحاجَهُ ، ألا إنَّ رَحَی الإِسلامِ دائِرَهٌ فَدوروا مَعَ الکِتابِ حَیثُ دارَ، ألا إنَّ الکِتابَ وَ السُّلطانَ سَیَفتَرِقانِ فَلا تُفارِقوا الکِتابَ، ألا إنَّهُ سَیَکونُ عَلَیکُم اُمَراءُ یَقضونَ لِأَنفُسِهِم ما لا یَقضونَ لَکُم، إن عَصَیتُموهُم قَتَلوکُم وَ إن أطَعتُموهُم أضَلّوکُم ، قالوا: یا رَسولَ اللّهِ ! کَیفَ نَصنَعُ؟ قالَ : کَما صَنَعَ أصحابُ عیسَی بنِ مَریَمَ نُشِروا بِالمَناشیرِ وَ حُمِلوا عَلَی الخَشَبِ ، مَوتٌ فی طاعَهِ اللّهِ خَیرٌ مِن حَیاهٍ فی مَعصِیَهِ اللّهِ . (1) معاذ بن جبل می گوید : شنیدم پیامبر خدا می فرماید : «عطا را تا زمانی که عطاست ، بگیرید ، و هر گاه به صورت رشوه در دین در آمد ، آن را نگیرید ؛ امّا شما ترک کننده آن نیستید . فقر و نیاز نمی گذاردتان [که نگیرید] . بدانید که آسیاب اسلام به چرخش در آمده است . پس شما بر محور کتاب خدا بچرخید ، هر جا که چرخید . بدانید که قرآن و سلطان ، به زودی از یکدیگر جدا می شوند ؛ [ولی] شما از قرآن جدا نشوید . بدانید به زودی ، امیرانی بر شما حاکم خواهند شد که آنچه برای خود حکم می کنند ، برای شما حکم نمی کنند ، و اگر از آنها نافرمانی کنید ، شما را می کشند و اگر فرمان برداری کنید ، گم راهتان می سازند» .

.

1- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 90 ح 172 ، المعجم الصغیر : ج 1 ص 264 ، مسند الشامیّین : ج 1 ص 379 ح 658 ، کنز العمّال : ج 1 ص 216 ح 1081 .

ص: 216

گفتند : ای پیامبر خدا! چه کنیم؟ فرمود : «کاری را که یاران عیسی بن مریم کردند . ارّه شدند و به صلیب کشیده شدند[ ؛ امّا تسلیم باطل نشدند] . مُردن در راه طاعت خدا ، بهتر از زندگی در معصیت خداست» . 2 . عن أبی سلاله عنه صلی الله علیه و آله : سَیَکونُ عَلَیکُم أئِمَّهٌ یَملِکونَ أرزاقَکُم ، یُحَدِّثونَکُم فَیَکذِبونَکُم، وَ یَعمَلونَ وَ یُسیئونَ العَمَلَ، لا یَرضَونَ مِنکُم حَتّی تُحَسِّنوا قَبیحَهُم وَ تُصَدِّقوا کَذِبَهُم، فَأَعطوهُمُ الحَقَّ ما رَضوا بِهِ ، فَإِذا تَجاوَزوا فَمَن قُتِلَ عَلی ذلِکَ فَهُوَ شَهیدٌ . (1) پیامبر خدا به نقل از ابو سلاله : به زودی ، پیشوایانی بر شما حاکم خواهند شد که روزی های شما را در اختیار می گیرند ، به شما می گویند و دروغ می گویند ، عمل می کنند و بد عمل می کنند ، [و] از شما راضی نمی شوند ، مگر آن گاه که زشتِ آنان را نیک بدانید و دروغشان را راست بشمارید . پس شما به آنان حق را بدهید تا راضی شوند و اگر از حق فراتر رفتند ، هر که در این راه کشته شود ، شهید است . 3 . عن ابن عبّاس قال : قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : سَیَکونُ اُمَراءُ تَعرِفونَ وَ تُنکِرونَ ؛ فَمَن نابَذَهُم نَجا، وَ مَنِ اعتَزَلَهُم سَلِمَ ، وَ مَن خالَطَهُم هَلَکَ . (2) پیامبر خدا به نقل از ابن عبّاس : به زودی ، امیرانی حاکم خواهند شد که پاره ای از کارهایشان معروف است و پاره ای از اعمالشان منکَر . پس هر که با آنان مخالفت کند ، نجات می یابد و هر که از آنان کناره گیرد ، سلامت می ماند و هر که با آنان در آمیزد ، هلاک می شود .

.

1- .المعجم الکبیر : ج 22 ص 362 ح 910 ، التاریخ الکبیر : ج 8 (کتاب الکنی) ص 41 ح 356 ، اُسد الغابه : ج 6 ص 147 ح 5974 ، الإصابه : ج 7 ص 156 ح 10043 ، کنز العمّال : ج 6 ص 67 ح 14876 .
2- .المعجم الکبیر : ج 11 ص 33 ح 10973 ، المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 8 ص 700 ح 90 ، المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 11 ص 329 ح 20680 ، کنز العمّال : ج 6 ص 68 ح 14877 .

ص: 217



پاسخ به یک توجیه
پاسخ به یک توجیهممکن است کسی بگوید : احادیث شکیبایی بر انحصارطلبی حکمرانان ، از باب تقیّه و عدم قدرت بر نهی از منکر و مبارزه با ظالم ، صادر شده اند . بنا بر این ، نمی توان قاطعانه آنها را رد کرد . پاسخ این سخن ، آن است که: اوّلاً: احادیث شکیبایی بر استئثار ، مطلق است و از همین رو ، فتوای فقهایی که آنها را پذیرفته اند همان طور که پیش از این گذشت مقیّد به عدم قدرت نیست . این فقها به طور مطلق ، فتوا به عدم جواز قیام علیه زمامداران جائر داده اند. ثانیا: احکام تقیّه ای ، تنها در حوزه موضوع خود ، معنا پیدا می کنند ؛ امّا احادیث مذکور ، مسلمانان را تا قیامت از مبارزه نهی کرده اند. ثالثا: مشروعیت تقیّه ، برای حفظ اساس دین است و تقیّه ، در جایی که اساس و فلسفه دین را تهدید می کند ، حرام است ، چنان که پیامبر خدا فرمود : إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی اُمَّتی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ ، فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ! (1) هر گاه ، بدعت ها در میان امّتم ظاهر گشت ، عالِم باید علمش را آشکار کند و هر کس چنین نکند ، لعنت خدا بر او باد!

.

1- .الکافی: ج 1 ص 54 ح 2 ، منیه المرید: ص 187 ، دعائم الإسلام: ج 1 ص 2 ، الغیبه ، طوسی : ص 64 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 113 ، بحار الأنوار: ج 57 ص 234 .

ص: 218

الفصل الأوّل : التحذیر من الاستئثار1 / 1خَطَرُ الاستِئثارِ2747.الکامل فی التّاریخ ( در بیان رویدادهای سال 38 هجری ) الإمام علیّ علیه السلام :مَن یَستَأثِر مِنَ الأَموالِ یَهلِک . (1)2748.تاریخ الطبری عن أبی الدرداء :عنه علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ :إیّاکَ وَالاِستِئثارَ بِمَا النّاسُ فیهِ اُسوَهٌ ، وَالتَّغابیَ عَمّا تُعنی بِهِ مِمّا قَد وَضَحَ لِلعُیونِ ؛ فَإِنَّهُ مَأخوذٌ مِنکَ لِغَیرِکَ ، وعَمّا قَلیلٍ تَنکَشِفُ عَنکَ أغطِیَهُ الاُمورِ ویُنتَصَفُ مِنکَ لِلمَظلومِ . (2)2748.تاریخ الطبری ( به نقل از ابو درداء ) عنه علیه السلام فی مَعنی قَتلِ عُثمانَ :لَو أمَرتُ بِهِ لَکُنتُ قاتِلاً ، أو نَهَیتُ عَنهُ لَکُنتُ ناصِرا ، غَیرَ أنَّ مَن نَصَرَهُ لا یَستَطیعُ أن یَقولَ : خَذَلَهُ مَن أنَا خَیرٌ مِنهُ ، ومَن خَذَلَهُ لا یَستَطیعُ أن یَقولَ : نَصَرَهُ مَن هُوَ خَیرٌ مِنّی . وأنَا جامِعٌ لَکُم أمرَهُ : اِستَأثَرَ فَأَساءَ الأَثَرَهَ ، وجَزِعتُم فَأَسَأتُمُ الجَزَعَ ، وللّهِِ حُکمٌ واقِعٌ فِی المُستَأثِرِ وَالجازِعِ . (3) .

1- .تحف العقول : ص 217 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 56 ح 118.
2- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، تحف العقول : ص 147 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 100 ح 2296 ولیس فیه ذیله من «وعمّا قلیل تنکشف» وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 611 ح 740 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 30 ، کشف المحجّه : ص 250 ، نثر الدرّ : ج 1 ص 274 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 31 ص 499 ح 1 .

ص: 219



فصل یکم : بر حذر داشتن از انحصارطلبی

1 / 1 خطر انحصارطلبی
فصل یکم : بر حذر داشتن از انحصارطلبی1 / 1خطر انحصارطلبی2750.تاریخ الطبری ( به نقل از زید بن وهب ) امام علی علیه السلام :هر که در اموالْ انحصارطلبی کند ، نابود می شود .2751.الغارات عن قیس بن السکن :امام علی علیه السلام در فرمان حکومتی اش به مالک اشتر :از انحصارطلبی در آنچه مردم در آن برابرند ، و غفلت از آنچه در حوزه مسئولیت تو قرار دارد و در برابر دیدگان [مردم ]روشن است ، بپرهیز ؛ زیرا تو ، به خاطر دیگران مؤاخذه خواهی شد (1) و به زودی پرده های امور از برابر دیدگانت کنار خواهد رفت و داد ستم دیده از تو گرفته خواهد شد .2752.شرح نهج البلاغه عن أبی ودّاک :امام علی علیه السلام در باره کشته شدن عثمان :اگر به کشتن او فرمان داده بودم ، هر آینه قاتل بودم، و اگر از این کار نهی (منع) کرده بودم، بی گمان ، یاور او به شمار می آمدم.

امّا کسی که او را یاری داده ، نمی تواند بگوید : «کسی که او را وا نهاد ، من از او بهترم» و کسی که او را یاری نرسانده است ، نمی تواند بگوید : «کسی که او را یاری داد ، از من بهتر است» .

اینک من مسئله او (عثمان) را برای شما خلاصه و جامع می گویم : او انحصارطلبی کرد و بد انحصارطلبی کرد . شما نیز ناشکیبی کردید و بد ناشکیبی کردید (هر دو از حد گذراندید) ، و خداوند را در باره انحصارطلب و ناشکیب ، حُکمی است قطعی [که در آینده یا قیامت ، تحقّق خواهد یافت] .

.

1- .یعنی تو در قیامت ، به خاطر کاری که دیگران از آن بهره برده اند و تو از آن سودی نبرده ای ، مؤاخذه و مجازات خواهی شد . احتمال هم دارد که مراد از «لغیرک (دیگران)» در متن عربی ، «مظلوم» باشد . م .

ص: 220

2751.الغارات ( به نقل از قیس بن سکن ) عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :الاِستِئثارُ یوجِبُ الحَسَدَ ، وَالحَسَدُ یوجِبُ البِغضَهَ ، والبِغضَهُ توجِبُ الاِختِلافَ ، وَالاِختِلافُ یوجِبُ الفُرقَهَ ، وَالفُرقَهُ توجِبُ الضَّعفَ ، وَالضَّعفُ یوجِبُ الذُّلَّ ، وَالذُّلُّ یوجِبُ زَوالَ الدَّولَهِ وذَهابَ النِّعمَهِ . (1)2752.شرح نهج البلاغه ( به نقل از ابی ودّاک ) وقعه صفّین عن عبد اللّه بن کَردَم بن مَرثَد :لَمّا قَدِمَ عَلِیٌّ علیه السلام [ إلَی العِراقِ ]حَشَرَ أهلَ السَّوادِ ، فَلَمَّا اجتَمَعوا أذِنَ لَهُم ، فَلَمّا رَأی کَثرَتَهُم قالَ : إنّی لا اُطیقُ کَلامَکُم ولاأفقَهُ عَنکُم ، فَأَسنِدوا أمرَکُم إلی أرضاکُم فیأنفُسِکُم وأعَمِّهِ نَصیحَهً لَکُم .

قالوا : نَرسا ؛ ما رَضِیَ فَقَد رَضیناهُ ، وما سَخِطَ فَقَد سَخِطناهُ .

فَتَقَدَّمَ فَجَلَسَ إلَیهِ ، فَقالَ : أخبِرنی عَن مُلوکِ فارِسَ کَم کانوا؟

قالَ : کانَت مُلوکُهُم فی هذِهِ المَملَکَهِ الآخِرَهِ اثنَینِ وثَلاثینَ مَلِکا .

قالَ : فَکَیفَ کانَت سیرَتُهُم؟

قالَ : مازالَت سیرَتُهُم فی عُظمِ (2) أمرِهِم واحِدَهً ، حَتّی مَلَکَنا کِسرَی بن هُرمُزَ ، فَاستَأثَرَ بِالمالِ وَالأَعمالِ ، وخالَفَ أوَّلینا ، وأَخرَبَ الَّذی لِلنّاسِ وعَمَّرَ الَّذی لَهُ ، وَاستَخَفَّ بِالنّاسِ ، فَأَوغَرَ (3) نُفوسَ فارِسَ ، حَتّی ثاروا عَلَیهِ فَقَتَلوهُ ، فَاُرمِلَت نِساؤُهُ ویُتِّمَ أولادُهُ .

فَقالَ : یا نَرسا ، إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ الخَلقَ بِالحَقِّ ، ولا یَرضی مِن أحَدٍ إلّا بِالحَقِّ ، وفی سُلطانِ اللّهِ تَذکِرَهٌ مِمّا خَوَّلَ اللّهُ ، وإنَّها لا تَقومُ مَملَکَهٌ إلّا بِتَدبیرٍ ، ولا بُدَّ مِن إمارَهٍ ، ولا یَزالُ أمرُنا مُتَماسِکا ما لَم یَشتُم آخِرُنا أَوَّلَنا ، فَإِذا خالَفَ آخِرُنا أوَّلَنا وأفسَدوا ؛ هَلَکوا وأهلَکوا . (4) .

1- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 345 ح 961 .
2- .عُظم الأمر بالضَّمّ والفتح : معظمه وأکثره (تاج العروس : ج 17 ص 488 «عظم»).
3- .یقال : فی صَدْرِه عَلَیّ وَغْرٌ : أی ضِغْنٌ وعَداوهٌ وتَوَقّدٌ من الغَیظ. وقد أوغَرْتُ صَدْرَه علی فلان : أی أحمَیتُهُ من الغَیظ (الصحاح : ج 2 ص 846 «وغر») .
4- .وقعه صفّین : ص 14 ، الغارات : ج 2 ص 780 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 358 ح 338.

ص: 221

2753.الإمام علیّ علیه السلام ( مِن کَلامٍ لَهُ فی أصحابِهِ ) امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :انحصارطلبی ، حسادت می آورد و حسادت ، دشمنی و دشمنی ، اختلاف و اختلاف ، پراکندگی و پراکندگی ، ضعف و ضعف ، زبونی و زبونی ، زوال دولت و از میان رفتن نعمت .2753.امام علی علیه السلام ( در سخنی که درباره یاران خویش فرمود ) وقعه صفّین به نقل از عبد اللّه بن کَردَم بن مَرثَد :چون علی علیه السلام به عراق آمد ، اهالی سواد (1) را فرا خواند و چون گرد آمدند ، آنان را بار داد و چون فراوانیِ جمعیتشان را دید [و همهمه شان را مانعِ گفت و شنود دانست] ، فرمود : «من نمی توانم سخنان همه شما را با هم بشنوم و حرف هایتان را بفهمم . پس کارتان را به کسی که بیش از هر کس مورد رضایت شماست و خیرخواه ترین فرد نسبت به شماست ، وا گذارید (نماینده ای مطمئن و خیرخواه برگزینید)» .

گفتند : نَرسا [را بر می گزینیم] . هر چه او بپسندد ، ما نیز می پسندیم و هر چه او نپسندد ، ما نیز نمی پسندیم.

نرسا جلو آمد و نزدیک امام علیه السلام نشست .

امام علیه السلام فرمود : «به من بگو پادشاهان ایرانیان چند نفر بودند؟» .

نرسا گفت : پادشاهان آنان در این کشور پسین ، سی و دو نفر بودند.

فرمود : «راه و رسم آنان چگونه بود؟» .

گفت : راه و رسم آنان در بیشتر کارهایشان همواره یکسان بود تا آن که خسرو ، پورِ هرمز ، شاه ما شد و اموال و کارها را به انحصار خویش در آورد و بر خلاف شاهان پیشین ما ، رفتار کرد و مردم را خانه خراب کرد و خانه خود را آباد نمود و مردم را خوار شمرد . در نتیجه دل های ایرانیان را کینه ور ساخت تا آن که بر او شوریدند و او را کشتند و زنانش بیوه و فرزندانش یتیم شدند .

امام علیه السلام فرمود : «ای نرسا! خداوند ، خَلق را به حق آفریده و از هیچ کس ، جز به حق رضایت نمی دهد ، و در سلطنت الهی [بر عالم ،] نمونه ای است از آنچه خداوند واگذار کرده است و آن ، این که : هیچ مملکتی جز با تدبیر نمی پاید و از فرمان روایی گزیری نیست . مادام که آیندگانِ ما از گذشتگانمان بدگویی نکنند، کار ما پیوسته استوار و منسجم خواهد بود . پس هر گاه آیندگانِ ما با پیشینیانِ ما مخالفت ورزند و فساد بیافرینند ، هم خود هلاک می شوند و هم دیگران را به هلاکت می افکنند» . .

1- .سَواد ، به روستاها و مراتع و کشتزارهای سرزمین عراق گفته می شود که در دوران خلیفه دوم ، به دست مسلمانان فتح شد . این سرزمین ، به دلیل سرسبزی و وجود درختان و نخیلات و کشتزارهای گسترده ، به این نام (سَواد) که به معنای «سیاهی» است نامیده شده است (معجم البلدان : ج 3 ص 272) .

ص: 222

1 / 2تَأکیدُ عَلی حُرمَهِ استِئثارِ الفَیءِ2755.الإرشاد ( مِن کَلامِهِ علیه السلام فِی استِبطاءِ مَن قَعَ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَمسَهٌ لَعَنتُهُم وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ ، وَالتّارِکُ لِسُنَّتی ، وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ ، وَالمُستَأثِرُ بِالفَیءِ وَالمُستَحِلُّ لَهُ (1) . (2)2755.الإرشاد ( از سخنان آن حضرت در نکوهش از سستی آنان که از یا ) عنه صلی الله علیه و آله :سَبعَهٌ لَعَنتُهُم وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ : ... وَالمُستَأثِرَ بِالفَیءِ . (3)2756.الإمام علیّ علیه السلام ( فی کَلامِهِ مَعَ أهلِ الکوفَهِ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَعَنتُ سَبعَهً لَعَنَهُمُ اللّهُ وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ قَبلی : ... وَالمُستَأثِرُ عَلَی المُسلِمینَ بِفَیئِهِم مُستَحِلّاً لَهُ . (4)2756.امام علی علیه السلام ( در سخنش با کوفیان ) الإمام علیّ علیه السلام :الواجِبُ فی قِسمَهِ الفَیءِ العَدلُ بَینَ المُسلِمینَ الَّذینَ هُم أهلُهُ ، وَالتَّسوِیَهُ فیما بَینَهُم فیهِ ، وتَرکُ الأَثَرَهِ بِهِ . (5) .

1- .فی بحار الأنوار : «والمستأثر بالفیء المستحلّ له» .
2- .الکافی : ج 2 ص 293 ح 14 عن میسر عن أبیه عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 116 ح 14.
3- .المعجم الکبیر : ج 17 ص 43 ح 89 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 217 الرقم 3940 کلاهما عن عمرو بن سعواء الیافعی ، کنز العمّال : ج 16 ص 90 ح 44038.
4- .الخصال : ص 349 ح 24 ، المحاسن : ج 1 ص 74 ح 33 کلاهما عن عبد المؤمن الأنصاری عن الإمام الصادق علیه السلام ، مسند زید : ص 403 عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 88 ح 5 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 385.

ص: 223



1 / 2 تأکید بر حرام بودن انحصارطلبی در فَی ء
1 / 2تأکید بر حرام بودن انحصارطلبی در فَی ء2758.الإمام علیّ علیه السلام ( مِن کَلامٍ لَهُ یَنصَحُ فیهِ أصحابَهُ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج نفرند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای ، آنان را لعنت کرده ایم: کسی که به کتاب خدا بیفزاید ، کسی که سنّت مرا فرو بگذارد ، کسی که تقدیر خدا را باور نداشته باشد ، کسی که حرمت عترت مرا که خداوند مقرّر داشته است ، بشکند ، و کسی که فی ء (1) را به انحصار خود در آورد و آن را بر خویشتن روا بشمارد.2758.امام علی علیه السلام ( در سخنی که یاران خویش را بِدان نصیحت می کرد ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفت نفرند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای ، آنان را لعنت کرده ایم: ... و کسی که فی ء را به انحصار خود در آورَد .2759.الإمام علیّ علیه السلام ( فی خُطبَهٍ خَطَبَها عِندَ عِلمِهِ بِغَزوَهِ الن ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من هفت نفر را لعنت کرده ام که خداوند و هر پیامبر مستجاب الدعوه پیش از من نیز آنان را لعنت کرده اند : ... و کسی که فی ء مسلمانان را به انحصار خود در آورَد و آن را برای خویشتن روا بشمارد.2759.امام علی علیه السلام ( از خطبه اش ، وقتی که خبر یافت نعمان بن بشیر به ) امام علی علیه السلام :در تقسیم کردن فی ء ، واجب است که میان مسلمانانی که اهل آن هستند (فی ء ، حقّ آنان است) ، عدالت (برابری) رعایت شود و از به انحصار خود در آوردن آن ، خودداری شود .

.

1- .فَیْ ء ، بر چیزهایی اطلاق می شود که با مسالمت از کُفّار گرفته می شود و نیز زمین هایی را که ساکنان آنها به موجب عهدنامه ای تسلیم شده باشند ، در بر می گیرد . م .

ص: 224

2760.عنه علیه السلام ( فی ذَمِّ العاصینَ مِن أصحابِهِ ) عنه علیه السلام عِندَما أنکَرَ عَلَیهِ قَومٌ تَسوِیَتَهُ بَینَ النّاسِ فِی الفَیءِ :فَأَمّا هذَا الفَیءُ فَلَیسَ لِأَحَدٍ عَلی أحَدٍ فیهِ أثَرَهٌ ، فَقَد فَرَغَ اللّهُ عز و جل مِن قَسمِهِ ، فَهُوَ مالُ اللّهِ وأنتُم عِبادُ اللّهِ المُسلِمونَ ، وهذا کِتابُ اللّهِ بِهِ أقرَرنا وعَلَیهِ شَهِدنا ولَهُ أسلَمنا وعَهدُ نَبِیِّنا بَینَ أظهُرِنا فَسَلِّموا رَحِمَکُمُ اللّهُ ، فَمَن لَم یَرضَ بِهذا فَلیَتَوَلَّ کَیفَ شاءَ ؛ فَإِنَّ العامِلَ بِطاعَهِ اللّهِ وَالحاکِمَ بِحُکمِ اللّهِ لا وَحشَهَ عَلَیهِ . (1) .

1- .تحف العقول : ص 184 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 96 ح 1 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 7 ص 40 نحوه .

ص: 225

2761.الإمام علیّ علیه السلام ( لَمّا تَثاقَلَ النّاسُ عَنِ المَسیرِ إلی جَیشِ ) امام علی علیه السلام چون گروهی ، از تقسیمِ برابرِ فی ء در میان مردم ، بر ایشان خرده گرفتند :در این فی ء ، هیچ کس را بر دیگری امتیازی نیست ؛ چرا که خداوند عز و جل خود ، آن را تقسیم کرده است . فی ء ، مال خداوند است و شما بندگانِ مسلمانِ خدایید و این ، کتاب خداست که بدان اقرار کرده ایم و به [حقّانیت ]آن گواهی داده ایم و در برابر آن سر تسلیم فرود آورده ایم و نیز سفارش پیامبر ما در میان ماست .

پس خدایتان رحمت کند! تسلیم باشید . و هر کس این را نمی پسندد ، هر گونه که می خواهد ، روی برگرداند [و در پی کار خویش رود] ؛ زیرا آن کس که فرمان خدا را به کار ببندد و طبق حکم خدا حکم کند ، هیچ بیمی بر او نیست. .


ص: 226

الفصل الثانی : مکافحه الاستئثار2 / 1اِجتِنابُ النَّبیِّ صلّی الله علیه و آله عَمّا یوهِمُ الاستِئثارَ2763.عنه علیه السلام ( لَمّا بَلَغَهُ إغارَهُ أصحابِ مُعاوِیَهٍ عَلَی ) المعجم الأوسط عن عامربن ربیعه :بَینا رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یَطوفُ بِالبَیتِ ، إذِ انقَطَعَ شِسعُهُ (1) ، فَحَلَّ رَجُلٌ شِسعا مِن نَعلِهِ ثُمَّ ناوَلَهُ إیّاهُ ، فَأَبی أن یَأخُذَهُ ، وقالَ : هذِهِ أَثَرَهٌ ولا أقبَلُ أثَرَهً . (2)2 / 2اِجتِنابُ الإِمامِ عَلیِّ علیه السّلام عَنِ الاِستِئثارِ2764.نهج البلاغه :الاستیعاب عن أبی إسحاق السبیعی :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام ... لایَترُکُ فی بَیتِ المالِ مِنهُ إلّا ما یَعجُزُ عَن قِسمَتِهِ فی یَومِهِ ذلِکَ ، ویَقولُ : یا دُنیا غُرّی غَیری . ولَم یَکُن یَستَأثِرُ مِنَ الفَیءِ بِشَیءٍ ، ولا یَخُصُّ بِهِ حَمیما (3)

ولا قَریبا . (4) .

1- .شِسْع النَّعل : قِبالُها الذی یُشدّ إلی زِمامِها. والزمام : السَّیر الذی یُعقَد فیه الشسع (لسان العرب : ج 8 ص 180 «شسع»).
2- .المعجم الأوسط : ج 3 ص 174 ح 2840 ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 369 ح 7169 ؛ نثرالدرّ : ج 1 ص 247 کلاهما نحوه.
3- .حامَّهُ الإنسان : خاصّتُه ومَن یقرُب منه. وهو الحَمیم أیضا (النهایه : ج 1 ص 446 «حمم») .
4- .الاستیعاب : ج 3 ص 210 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 297 نحوه.

ص: 227



فصل دوم : مبارزه با انحصارطلبی

2 / 1 دوری کردن پیامبرصلی الله علیه وآله از آن چه موهم انحصارطلبی است
2 / 2 دوری کردن امام علی علیه السلام از انحصارطلبی
فصل دوم : مبارزه با انحصارطلبی2 / 1دوری کردن پیامبر صلّی الله علیه و آله از آن چه موهم انحصارطلبی است2767.الإمام علیّ علیه السلام :المعجم الأوسط به نقل از عامر بن ربیعه :پیامبر خدا مشغول طواف خانه خدا بود که بند کفشش پاره شد . مردی بند کفش خود را باز کرد و به ایشان داد . پیامبر صلی الله علیه و آله از پذیرفتن آن امتناع ورزید و فرمود : «این ، نوعی امتیاز است و من امتیاز را نمی پذیرم» .2 / 2دوری کردن امام علی علیه السّلام از انحصارطلبی2767.امام علی علیه السلام ( در نکوهش یاران خود ) الاستیعاب به نقل از ابو اسحاق سبیعی :علی علیه السلام ... در بیت المال ، چیزی باقی نمی گذاشت [ و همه را میان مردم تقسیم می کرد] ، مگر آنچه را که در آن روز نمی توانست قسمت کند ، و [در پایان] می فرمود : «ای دنیا! دیگری را بفریب!» و هیچ چیزی از فی ء را به انحصار خود در نمی آورد و چیزی را از آن به خویشاوندان و نزدیکانش اختصاص نمی داد.

.


ص: 228

2768.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :دَخَلتُ بِلادَکُم بِأَشمالی (1) هذِهِ ورَحلَتی وراحِلَتی (2) ها هِیَ ، فَإِن أنَا خَرَجتُ مِن بِلادِکُم بِغَیرِ ما دَخَلتُ ، فَإِنَّنی مِنَ الخائِنینَ . (3)2768.امام علی علیه السلام :الغارات فی ذِکرِ سیرَهِ عَلِیٍّ علیه السلام :زَعَموا أنَّهُ کانَ یَقولُ ویَضَعُ یَدَهُ عَلی بَطنِهِ : وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، لا تَنطَوی ثَمیلَتی (4) عَلی قِلَّهٍ مِن خِیانَهٍ ، ولَأَخرُجَنَّ مِنها خَمیصا (5) . (6)2769.أنساب الأشراف :فضائل الصحابه لابن حنبل عن ابن عبّاس :أرسَلَنی عَلِیٌّ علیه السلام إلی طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ یَومَ الجَمَلِ ، قالَ : فَقُلتُ لَهُما: إنَّ أخاکُما یُقرِئُکُمَا السَّلامَ ویَقولُ لَکُما: هَل وَجَدتُما (7) عَلَیَّ فی حَیفٍ (8) فی حُکمٍ ، أو فِی استِئثارِ فَیءٍ (9) ، أو فی کَذا ؟

قالَ : فَقالَ الزُّبَیرُ : ولا فی واحِدَهٍ مِنها ، ولکِن مَعَ الخَوفِ شِدَّهُ المَطامِعِ . (10) .

1- .الشَّمْلَه : کساءٌ دون القطیفه یُشتمل به (لسان العرب : ج 11 ص 368 «شمل»).
2- .فی حلیه الأبرار : «ورحلی وراحلتی» . وقال الجوهری : الراحِلَه : المرکَب من الإبل (الصحاح : ج 4 ص 1706 «رحل»).
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 98 عن الأصبغ بن نباته ، حلیه الأبرار : ج 2 ص 231 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 325 ح 7.
4- .الثَّمیلَه : البقیّه من الطعام والشراب فی البطن. والثمیله : مایکون فیه الطعام والشراب فی الجوف (القاموس المحیط : ج 3 ص 343 «ثمل»).
5- .یقال : رجل خَمْصان وخَمِیص : إذا کان ضامر البطن (النهایه : ج 2 ص 80 «خمص»). وهو هنا : کنایه عن قلّه الأکل ، أو کثره الصوم ، أو العفّه عن أکل أموال الناس.
6- .الغارات : ج 1 ص 69 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 356 الرقم 1175.
7- .وَجَدَ علیه : غَضِب (القاموس المحیط : ج 1 ص 343 «وجد») .
8- .الحَیْف : المَیْل فی الحکم ، والجَور والظلم (لسان العرب : ج 9 ص 60 «حیف») .
9- .فی المصنّف لابن أبی شیبه ، ج 8 : «هل وجدتما علیّ حَیفا فی حُکم أو استئثارا بفیء ...» .
10- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 596 ح 1015 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 712 ح 36 عن عبّاس و ج 7 ص 258 ح 62 عن ابن عثمان وکلاهما نحوه ؛ العمده : ص 307 ح 507 نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 134 ح 108 .

ص: 229

2769.أنساب الأشراف:امام علی علیه السلام :من با این جامه ام و آن بار و بنه و ماده اُشترم به شهر شما آمدم . پس اگر با جز آنچه آمده ام ، از شهر شما رفتم ، از خیانتکاران خواهم بود.2770.الإمام علیّ علیه السلام :الغارات در یادکرد از سیره علی علیه السلام :گفته اند که آن بزرگوار ، دستش را بر شکم خود می نهاد و می فرمود : «سوگند به آن که دانه را شکافت و جاندار را آفرید ، آنچه در این شکم است ، کمترین [لقمه] خیانت را در بر ندارد و گرسنه از آن (دنیا) خارج می شوم» (1) .2771.الإمام علیّ علیه السلام :فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از ابن عبّاس :در روز جنگ جمل ، علی علیه السلام مرا سوی طلحه و زبیر فرستاد و فرمود : «به آن دو بگو : برادرتان به شما سلام می رساند و می گوید : آیا از من انحراف و ستمی در حکومت (/قضاوت) ، یا انحصارطلبی ای (امتیازخواهی ای) در فی ء یا در چیزهای دیگر دیده اید؟» .

زبیر گفت : نه ، هیچ یک از اینها را از او ندیده ایم ؛ امّا ترس و طمع بسیار ، دست به دست هم داده اند. (2) .

1- .یعنی : گرسنگی می کشم ؛ ولی حرامی را به معده خود ، راه نمی دهم . م .
2- .یعنی اشکال از ماست . ترس ما از عدالت علی از یک سو ، و طمع ورزی شدید ما از سوی دیگر ، موجب شده که در برابر او بِایستیم . م .

ص: 230

2 / 3سیرَهُ الإِمامِ عَلیٍّ علیه السّلام فی مُواجَهَهِ المُستَأثِرینَ2772.عنه علیه السلام ( مِن کَلامٍ لَهُ فی أصحابِهِ ) الإمام علیّ علیه السلام فی عَهدِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ لَمّا وَلّاهُ عَلی مِصرَ :ثُمَّ إنَّ لِلوالی خاصَّهً وبِطانَهً ، فیهِمُ استِئثارٌ وتَطاوُلٌ وقِلَّهُ إنصافٍ فی مُعامَلَهٍ . فَاحسِم (1) مادَّهَ أُولئِکَ بِقَطعِ أسبابِ تِلکَ الأَحوالِ .

ولا تُقطِعَنَّ لِأَحَدٍ من حاشِیَتِکَ وحامَّتِکَ قَطیعَهً ، ولا یَطمَعَنَّ مِنکَ فِی اعتِقادِ عُقدَهٍ (2) تَضُرُّ بِمَن یَلیها مِنَ النّاسِ ، فی شِربٍ أَو عَمَلٍ مُشتَرَکٍ ، یَحمِلونَ مَؤونَتَهُ عَلی غَیرِهِم ، فَیَکونَ مَهنَأُ ذلِکَ لَهُم دونَکَ ، وعَیبُهُ عَلَیکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ .

وألزِمِ الحَقَّ مَن لَزِمَهُ مِنَ القَریبِ وَالبَعیدِ ، وکُن فی ذلِکَ صابِرا محُتَسِبا واقِعا ذلِکَ مِن قَرابَتِکَ وخاصَّتِکَ (خَواصِّکَ) حَیثُ وَقَعَ ، وَابتَغِ عاقِبَتَهُ بِما یَثقُلُ عَلَیکَ مِنهُ ؛ فَإِنَّ مَغَبَّهَ (3) ذلِکَ مَحمودَهٌ . (4)2773.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام فی ذِکرِ مایَنبَغی لِلوالی أن یَعمَلَ بِهِ :تَخَیَّر حُجّابَکَ وأقصِ مِنهُم کُلَّ ذی أثَرَهٍ عَلَی النّاسِ وتَطاوُلٍ وقِلَّهِ إنصافٍ ، ولا تُقطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِن أهلِکَ ولا مِن حَشَمِکَ ضَیعَهً ، ولا تَأذَن لَهُم فِی اتِّخاذِها إذا کانَ یَضُرُّ فیها بِمَن یَلیهِ مِنَ النّاسِ . (5) .

1- .حَسَمَه فانحَسَم : قَطَعه فانقطع (القاموس المحیط : ج 4 ص 96 «حسم») .
2- .اعتقَدَ ضَیعهً ومالاً : اقتناهما . والعُقده بالضمّ الضیعه والعَقار الذی اعتقده صاحبه مُلکا (القاموس المحیط : ج1 ص 216 «عقد») .
3- .غِبُّ الأمر ومَغَبّته : عاقبته وآخره (لسان العرب : ج 1 ص 634 «غبب») .
4- .نهج البلاغه : الکتاب 53 ، خصائص الأئمّه : ص 123 ، تحف العقول : ص 144 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 609 ح 744 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 367 ، مستدرک الوسائل : ج 13 ص 159 ح 15018 .

ص: 231



2 / 3 روش امام علی علیه السلام در برخورد با انحصارطلبان
2 / 3روش امام علی علیه السّلام در برخورد با انحصارطلبان2774.الإمام علیّ علیه السلام ( فی تَوبیخِ بَعضِ أصحابِهِ ) امام علی علیه السلام در فرمان حکومتی اش به مالک اشتر ، آن گاه که او را بر مصر گماشت :دیگر ، این که : حاکم را خواص و نزدیکانی است که خوی امتیازخواهی و درازدستی دارند و در داد و ستد ، کمتر ، از انصاف برخوردارند . پس با قطع اسباب این خوی ها ، ریشه [این خصلت های ]آنان را قطع کن.

هرگز به هیچ یک از اطرافیان و خویشانت تیولی (1) مده ، و مبادا برای گرفتن مِلکی و زمینی در تو طمع کنند که در حقّابه ای یا کار مشترکی ، به مردمِ [مالکِ] مجاور آن زمین ، زیان زند و بار [و هزینه ]خویش را بر دوش دیگران [که شریک او هستند، ]بگذارند که در این صورت ، نفعش از آنِ آنان خواهد بود و ننگ و بدنامی اش در دنیا و آخرت ، از آنِ تو.

هماره در باره دور و نزدیک [و آشنا و بیگانه] حق را رعایت کن و در این راه ، شکیبا باش و به پاداش خداوند ، چشم بدار ، خواه خویشان و اطرافیانت را خوش آید یا خوش نیاید ، و گرانی این کار را با در نظر داشتن فرجام آن تحمّل کن که فرجامی نیک دارد.2775.الإمام الصادق علیه السلام :امام علی علیه السلام در بیان آنچه سزاوار است حاکم به کار بندد :دربانان و اطرافیان خود را از نیکان برگزین ، و کسانی از آنها را که امتیازخواه و متجاوز و فاقد انصاف اند ، از

خود دور گردان (آنان را به حاجبیِ خود بر مگزین) ، و به هیچ کس از کسان خود و اطرافیانت تیولی وا مگذار ، و به آنان اجازه مده که مِلکی را برای خویش بر گیرند ، اگر به همسایگان آن ، زیان وارد می آورد.

.

1- .بخششی از زمین هایی که در اختیار دولت است . م .

ص: 232

2776.الإمام علیّ علیه السلام ( فی خُطبَهٍ لَهُ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ بُسرِ بنِ ) عنه علیه السلام فی کِتابِهِ إلَی المُنذِرِ بنِ الجارودِ العَبدِیِّ وقَد خانَ فی بَعضِ ما وَلّاهُ مِن أعمالِهِ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ صَلاحَ أبیکَ غَرَّنی مِنکَ ، وظَنَنتُ أ نَّکَ تَتَّبِعُ هَدیَهُ وتَسلُکُ سَبیلَهُ ، فَإِذا أنتَ فیما رُقِّیَ (1) إلَیَّ عَنکَ لا تَدَعُ لِهَواکَ انقِیادا ، ولا تُبقی لِاخِرَتِکَ عَتادا ، تَعمُرُ دُنیاکَ بِخَرابِ آخِرَتِکَ ، وتَصِلُ عَشیرَتَکَ بِقَطیعَهِ دِینِکَ . ولَئِن کانَ مابَلَغَنی عَنکَ حَقّا ، لَجَمَلُ أهلِکَ وشِسعُ نَعلِکَ خَیرٌ مِنکَ ، ومَن کانَ بِصِفَتِکَ فَلَیسَ بِأَهلٍ أن یُسَدَّ بِهِ ثَغرٌ ، أو یُنفَذَ بِهِ أمرٌ ، أو یُعلی لَهُ قَدرٌ ، أو یُشرَکَ فی أمانَهٍ ، أو یُؤمَنَ عَلی جِبایَهٍ . (2)راجع : موسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام : ج 2 ص 411 (القسم الخامس / الفصل الثالث : السیاسه الإداریّه / عزل من ثبتت خیانته من العمّال) وص413 (عقوبه الخونه من العمّال) .

.

1- .رقّی علیه کلاما : رَفَعَ (القاموس المحیط : ج 4 ص 336 «رقی») .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 71 ، الغارات : ج 2 ص 898 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 506 ح 706 ؛ أنساب الأشراف : ج 2 ص 391 نحوه .

ص: 233

2775.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه اش به مُنذِر بن جارود عبدی ، که در یکی از امور فرمانداری اش، خیانتی مرتکب شده بود :امّا بعد ، شایستگی پدرت مرا نسبت به تو فریفت و گمان کردم که تو نیز روش پدرت را می پویی و راه او را می روی ؛ امّا آن طور که به من خبر رسیده است ، تو از پیروی هوای نفْست فروگذار نمی کنی و برای آخرتت توشه ای نمی گذاری و دنیای خود را با خراب کردن آخرتت آبادان می کنی و برای حفظ پیوند خویش با ایل و عشیره ات ، از دینت می بُری .

اگر آنچه در باره تو به من گزارش شده است ، راست باشد ، هر آینه شتر خانواده ات و بند کفشت از تو باارزش تر خواهند بود و کسی چون تو ، شایستگی آن را ندارد که از مرزی پاسداری کند ، یا فرمانی به واسطه او اجرا گردد ، یا منزلتی والا داشته باشد ، یا در امانتی شریک گردد و یا بر مالیاتی ، امین دانسته شود.ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 4 ص 51 (بخش پنجم / فصل سوم : سیاست های اداری / کنار نهادن کارگزاران خیانت پیشه) و ص 55 (کیفر دادن کارگزاران خیانت پیشه) .

.


ص: 234

الفصل الثالث : التنبّؤ بظهور الاستئثار بین المسلمین3 / 1تَنَبُّؤُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله2777.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّکُم سَتَلقَونَ بَعدی أثَرَهً . (1)2778.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :کَأَنَّکُم بِراکِبٍ قَد أتاکُم فَنَزَلَ بِکُم ، فَیَقولُ : الأَرضُ أرضُنا وَالمِصرُ مِصرُنا ، وإنَّما أنتُم عَبیدُنا واُجَراؤُنا ، فَحالَ بَینَ الأَرامِلِ وَالیَتامی وما أفاءَ اللّهُ عَلی آبائِهِم . (2)2779.عیون الحکم والمواعظ:عنه صلی الله علیه و آله :إذا بَلَغَ بَنو أبِی العاصِ ثَلاثینَ رَجُلاً اتَّخَذوا دینَ اللّهِ دَغَلاً (3) ، وعِبادَ اللّهِ خَوَلاً (4) ، ومالَ اللّهِ دُوَلاً (5) . (6) .

1- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1381 ح 3582 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 334 ح 12706 کلاهما عن أنس ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1474 ح 48 ، سنن النسائی : ج 8 ص 225 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 482 ح 2189 وفیه «سترون» بدل «ستلقون» وکلّها عن أسید بن حضیر ، کنزالعمّال : ج 11 ص 124 ح 30878 .
2- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 134 ح 3798 عن حذیفه بن الیمان ، کنز العمّال : ج 11 ص 232 ح 31348 نقلاً عن ابن النجّار بزیاده «والفیء فیئنا» بعد «مصرنا».
3- .اتَّخَذوا دین اللّه دَغَلاً : أی یخدعون به الناسَ. وأصلُ الدَّغَل : الشَّجَر المُلتَفّ الذی یَکمُن أهل الفساد فیه (النهایه : ج 2 ص 123 «دغل») .
4- .خَوَلاً : أی خَدَما وعبیدا. یعنی أنّهم یستخدمونهم ویستعبدونهم (النهایه : ج 2 ص 88 «خول») .
5- .دُوَلاً : جمع دُوله بالضمّ وهو ما یُتداوَل من المال ، فیکون لقَومٍ دون قوم (النهایه : ج 2 ص 140 «دول») .
6- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 527 ح 8479 ، المعجم الصغیر : ج 2 ص 135 کلاهما عن أبی سعید الخدری ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 478 الرقم 102 عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 11 ص 165 ح 31057 ؛ تفسیر القمّی : ج 1 ص 52 عن أبی ذرّ ، إعلام الوری : ج 1 ص 97 عن أبی سعید الخدری ، بحار الأنوار : ج 22 ص 427 ح 36 .

ص: 235



فصل سوم : پیشگویی پیدایش انحصارطلبی در امّت اسلامی

3 / 1 پیشگویی پیامبرصلی الله علیه وآله
فصل سوم : پیشگویی پیدایش انحصارطلبی در امّت اسلامی3 / 1پیشگویی پیامبر صلّی الله علیه و آله2781.الغارات ( به نقل از ابو زناد ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زودا که پس از من ، شما با انحصارطلبی (امتیازخواهی) رو به رو شوید.2782.وقعه صفّین عن النضر بن صالح :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گویا سواری را می بینم که نزد شما آمده و بر شما فرود آمده است و می گوید : زمین ، زمین ماست و شهر ، شهر ماست و شما غلامان و مزدوران ما هستید .

او بیوه زنان و یتیمان را از اموالی که خداوند به پدرانشان داده است ، محروم می سازد .2782.وقعه صِفّین ( به نقل از نضر بن صالح ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فرزندان ابو العاص به سی تَن برسند ، دین خدا را وسیله فریب مردم قرار می دهند ، بندگان خدا را خدمتکاران و غلامان خود می شمارند و

مال خدا را به انحصار خویش در می آورند.

.


ص: 236

2783.الغارات :عنه صلی الله علیه و آله :یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ أکثَرُهُم وُجوهُهُم وُجوهُ الآدَمِیّینَ ، وقُلوبُهُم قُلوبُ الذِّئابِ . . . السُّنَّهُ فیهِم بِدعَهٌ وَالبِدعَهُ فیهِم سُنَّهٌ ، وَالآمِرُ بِالمَعروفِ بَینَهُم مُتَّهَمٌ ، وَالفاسِقُ فیهِم مُشَرَّفٌ ، المُؤمِنُ بَینَهُم مُستَضعَفٌ . فَإِذا فَعَلوا ذلِکَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم أقواما إن تَکَلَّموا قَتَلوهُم وإن سَکَتُوا استَباحوهُم ، یَستَأثِرونَ عَلَیهِم بِفَیئِهِم ویَجورونَ عَلَیهِم فی حُکمِهِم . (1)2783.الغارات:عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أشراطِ القِیامَهِ إضاعَهَ الصَّلَواتِ وَاتِّباعَ الشَّهَواتِ . . . فَعِندَها یَلیهِم أقوامٌ إن تَکَلَّموا قَتَلوهُم وإن سَکَتُوا استَباحوا حَقَّهُم ، لَیَستَأثِرونَ أنفُسَهُم بِفَیئِهِم وَلَیَطَؤُنَّ حُرمَتَهُم ، ولَیَسفِکُنَّ دِماءَهُم ولَیَملَأُنَّ قُلوبَهُم دَغَلاً ورُعبا ، فَلا تَراهُم إلّا وَجِلینَ خائِفینَ مَرعوبینَ مَرهوبینَ . (2)2784.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا عَمِلَت اُمَّتی خَمسَ عَشرَهَ خَصلهً حَلَّ بِهَا البَلاءُ . قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ وما هِیَ؟

قالَ : إذا کانَتِ المَغانِمُ دُوَلاً ، وَالأَمانَهُ مَغنَما ، وَالزَّکاهُ مَغرَما (3) ... . (4) .

1- .کنز العمّال : ج 11 ص 285 ح 31539 نقلاً عن أبی موسی المدینی فی کتاب دوله الأشرار عن عمربن الخطّاب.
2- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 304 و 305 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 6 ص 306 و 307 ح 6 .
3- .والزکاه مَغرَما : أی یری ربّ المال أنّ إخراج زکاته غرامه یغرَمُها (النهایه : ج 3 ص 363 «غرم») .
4- .الخصال : ص 500 ح 1 عن محمّد بن الحنفیّه ، تحف العقول : ص 53 ، مشکاه الأنوار : ص 163 ح 423 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 304 ح 4 ؛ سنن الترمذی : ج 4 ص 494 ح 2210 عن محمّد بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 150 ح 469 عن محمّد بن علیّ وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 11 ص 122 ح 30866 .

ص: 237

2785.تاریخ دمشق :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری بر مردم فرا می رسد که بیشتر آنان چهره هایشان چهره آدمیان است ؛ امّا دل هایشان دل های گرگ ها ... . سنّت در میان آنان ، بدعت به شمار می آید و بدعت در میانشان ، سنّت . کسی که در میان آنان امر به معروف کند ، متّهم [و بدنام ]می گردد و فاسق ، در نزد آنان شرافتمند تلقّی می شود و مؤمن در میانشان ضعیف و ناتوان است .

هر گاه چنین کنند ، خداوند ، مردمانی را بر آنان مسلّط می گرداند که اگر زبان به سخن بگشایند ، آنها را می کشند و اگر خاموشی گزینند ، [جان و مال] آنان را مباح می شمارند! فی ء آنان را به انحصار خویش در می آورند و در قضاوتشان بر آنان ستم روا می دارند.2786.تهذیب الأحکام عن أبی الطفیل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های [وقوع] قیامت ، فرو نهادن نمازها و پیروی از شهوات است ... . در این هنگام ، مردمانی بر آنان حاکم خواهند شد که اگر زبان به سخن بگشایند ، آنان را می کشند و اگر سکوت نمایند ، حقّشان را پایمال می کنند . فی ء آنان را به انحصار خویش در می آورند و حرمتشان را زیر پا می نهند و خونشان را می ریزند و دل هایشان را از دغلکاری و وحشت ، آکنده می سازند ، به طوری که آنان را نمی بینی ، مگر ترسان و بیمناک و دست خوش رعب و وحشت.2784.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :پیامبر خدا فرمود : «هر گاه امّت من پانزده کار انجام دهند ، بلا بر آنان فرود می آید» .

گفته شد : آن کارها کدام اند، ای پیامبر خدا؟

فرمود : «هر گاه که غنایم به انحصار گروهی در آید ، امانت [مردم] ، غنیمت [جنگی] شمرده شود ، زکات دادن ، زیان تلقّی گردد ، ...» . .


ص: 238

3 / 2تَنَبُّؤُ الإِمامِ عَلیٍّ علیه السّلام2787.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام مِن کَلامٍ لَهُ کَلَّمَ بِهِ الخَوارِجَ حینَ اعتَزَلُوا الحُکومَهَ وتَنادَوا : أن لا حُکمَ إلّا للّهِِ :أصابَکُم حاصِبٌ (1) ، ولا بَقِیَ مِنکُم آثِرٌ (2) ، أَ بَعدَ إیمانی بِاللّهِ وجِهادی مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أشهَدُ عَلی نَفسی بِالکُفرِ! لَقَد ضَلَلتُ إذا وما أنَا مِنَ المُهتَدینَ ، فَاُوبُوا شَرَّ مَآبٍ ، وَارجِعوا عَلی أثَرِ الأَعقابِ ، أمَا إنَّکُم سَتَلقَونَ بَعدی ذُلّاً شامِلاً وسَیفا قاطِعا ، وأثَرَهً یَتَّخِذُهَا الظّالِمونَ فیکُم سُنَّهً . (3)2787.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :لَو فَقَدتُمونی لَرَأَیتُم مِن بَعدی اُمورا یَتَمَنّی أحَدُکُم المَوتَ مِمّا یَری مِن أهلِ الجُحودِ وَالعُدوانِ ، مِن أهلِ الأَثَرَهِ وَالاِستِخفافِ بِحَقِّ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ وَالخَوفِ عَلی نَفسِهِ ، فَإِذا کانَ ذلِکَ فَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعا ولا تَفَرَّقوا ، وعَلَیکُم بِالصَّبرِ وَالصَّلاهِ وَالتَّقِیَّهِ . (4) .

1- .أصابکم حاصب : أی عذاب من اللّه ، وأصله : رُمیتم بالحصباء من السماء ، والحصباء : الحصی الصغار (النهایه : ج 1 ص 394 و 393 «حصب»).
2- .آثِر : أی مُخبِرٌ یروی الحدیث (النهایه : ج 1 ص 23 «أثر»).
3- .نهج البلاغه : الخطبه 58 ، الأمالی للطوسی : ص 180 ح 302 ، نثرالدرّ : ج 1 ص 315 کلاهما عن جندب بن عبداللّه وفیهما ذیله من «أما إنّکم ستلقون...» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 360 ح 594 ؛ تاریخ دمشق : ج 1 ص 321 عن خبّاب بن عبداللّه ، الإمامه والسیاسه : ج 1 ص 171 وفیهما ذیله من «أما إنّکم ستلقون...» ، کنزالعمّال : ج 11 ص 355 ح 31726 .
4- .الخصال : ص 626 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، تحف العقول : ص 115 ، تفسیر فرات : ص 367 عن عبید بن کثیر وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 61 ح 113 .

ص: 239



3 / 2 پیشگویی امام علی علیه السلام
3 / 2پیشگویی امام علی علیه السلام2789.الغارات :امام علی علیه السلام از سخنان ایشان خطاب به خوارج ، آن گاه که از مسئله حَکَمیّت روی برتافتند و ندای «حَکَمیّت ، تنها از آنِ خداست» را سر دادند :توفان شن (عذاب الهی) بر شما ببارد و گزارشگری از شما بر جای نماند! آیا پس از ایمان آوردنم به خدا و جهاد کردن در رکاب پیامبر خدا ، بر کفر خویش ، گواهی دهم؟! در این صورت ، گم راه گشته ام و از ره یافتگان نخواهم بود. (1) [امیدوارم] به بدترین بازگشتگاه باز گردید و در پی گذشتگان خویش (مشرکان عصر جاهلیّت) ره سپار شوید!

بدانید که به زودی پس از من ، گرفتار ذلّتی فراگیر ، شمشیری برنده و انحصارطلبی ای که ستمگران آن را در میان شما راه و رسم خواهند کرد ، می شوید .2789.الغارات :امام علی علیه السلام :چون مرا از دست بدهید ، پس از من چیزهایی خواهید دید ، به طوری که هر یک از شما به خاطر چیزهایی که از اهل انکار و تجاوز ، از انحصارطلبان و خفیف شمارندگان حقّ خدایِ بلندنام ، و از بیم بر جان خویش می بیند ، آرزوی مرگ می کند .

پس هر گاه چنین شد ، همگی به ریسمان خداوند ، چنگ در زنید و پراکنده مشوید و شکیبایی و نماز و تقیّه در پیش گیرید.

.

1- .اشاره است به آیه 6 از سوره انعام . م .

ص: 240

3 / 3وُقوعُ الاِستِئثارِ فی المُجتَمَعِ الإِسلامیِّالإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ لَمّا قَبَضَ نَبِیَّهُ استَأثَرَت عَلَینا قُرَیشٌ بِالأَمرِ ودَفَعَتنا عَن حَقٍّ نَحنُ أحَقُّ بِهِ مِنَ النّاسِ کافَّهً ، فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلی ذلِکَ أفضَلُ مِن تَفریقِ کَلِمَهِ المُسلِمینَ وسَفکِ دِمائِهِم ، وَالنّاسُ حَدیثو عَهدٍ بِالإِسلامِ ، وَالدّینُ یُمخَضُ مَخضَ الوَطبِ (1) ، یُفسِدُهُ أدنی وَهنٍ ، ویَعکِسُهُ أقَلُّ خُلفٍ . (2)

عنه علیه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ وقَد سَأَلَهُ : کَیفَ دَفَعَکُم قَومُکُم عَن هذَا المَقامِ وأنتُم أحَقُّ بِهِ؟ :قَدِ استَعلَمتَ فَاعلَم : أمَّا الِاستِبدادُ عَلَینا بِهذَا المَقامِ ونَحنُ الأَعلَونَ نَسَبا وَالأَشَدّونَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَوطا (3) ، فَإِنَّها کانَت أثَرَهً شَحَّت عَلَیها نُفوسُ قَومٍ وسَخَت عَنها نُفوسُ آخَرینَ ، وَالحَکَمُ اللّهُ ، وَالمَعوَدُ إلَیهِ القِیامَهُ . (4)

عنه علیه السلام فی کِتابِهِ إلی سَهلِ بنِ حُنَیفٍ الأَنصارِیِّ وهُوَ عامِلُهُ عَلَی المَدینَهِ :أمّا بَعدُ ، فَقَد بَلَغَنی أنَّ رِجالاً مِمَّن قِبَلَکَ یَتَسَلَّلونَ إلی مُعاوِیَهَ ، فَلا تَأسَف عَلی مایَفوتُکَ مِن عَدَدِهِم ویَذهَبُ عَنکَ مِن مَدَدِهِم ، فَکَفی لَهُم غَیّا ولَکَ مِنهُم شافِیا فِرارُهُم مِنَ الهُدی وَالحَقِّ ، وإیضاعُهُم (5) إلَی العَمی وَالجَهلِ ؛ وإنَّما هُم أهلُ دُنیا مُقبِلونَ عَلَیها ومُهطِعونَ إلَیها ، وقَد عَرَفُوا العَدلَ ورَأَوهُ وسَمِعوهُ ووَعَوهُ ، وعَلِموا أنَّ النّاسَ عِندَنا فِی الحَقِّ اُسوَهٌ ، فَهَرَبوا إلَی الأَثَرَهِ ، فَبُعدا لَهُم وسُحقا! (6)

.

1- .المَخْض : تحریک السقاء الذی فیه اللبن لیخرج زُبدُه. والوَطْب : الزِّقّ الذی یکون فیه السَّمن واللبن (النهایه : ج4 ص 307 «مخض» و ج 5 ص 203 «وطب»). والکلام علی نحو الاستعاره .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 308 عن الکلبی ؛ بحار الأنوار : ج 32 ص 62 ح 41.
3- .النَّوْط : الالتصاق (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 9 ص 243).
4- .نهج البلاغه : الخطبه 162 ، المسترشد : ص 371 ح 122 نحوه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 159 ح 134.
5- .وضَعَ البعیرُ وغیرُه : أی أسرعَ فی سیره (الصحاح : ج 3 ص 1300 «وضع»).
6- .نهج البلاغه : الکتاب 70 ، خصائص الأئمّه : ص 113 وفیه ذیله من «فکفی لهم غیّا...» ، نثرالدرّ : ج 1 ص 320 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 521 ح 714 .

ص: 241



3 / 3 پدید آمدن انحصارطلبی در جامعه اسلامی
3 / 3پدید آمدن انحصارطلبی در جامعه اسلامیامام علی علیه السلام :چون خداوند ، جان پیامبرش را ستانْد ، قریش این امر (خلافت) را از ما ستانده ، به انحصار خود در آوردند و ما را از حقّی که از همه مردم بِدان سزاوارتریم ، دور ساختند . پس دیدم که شکیبایی بر این (غصب خلافت) بهتر از آن است که میان مسلمان تفرقه بیفتد و خون هایشان بریزد . مردم ، تازه مسلمان بودند و دین ، چونان مَشکی که تکان داده شود ، به تلاطم در می آمد ، چندان که کمترین ضعفی ، آن را از میان می بُرد و کوچک ترین اختلافی واژگونه اش می ساخت .

امام علی علیه السلام در پاسخ یکی از یارانش که پرسید : با آن که شما به این مقام ، سزاوارتر از همه بودید ، چگونه شد که قوم شما ، شما را از آن کنار زدند؟ :اکنون که طالب دانستنی ، پس بدان : غصب کردن این مقام از ما در حالی که ما را نَسَبِ برتر و پیوندمان با پیامبر خدا نزدیک تر و استوارتر است از آن روی بود که این مقام ، امتیازی بود که جان های قومی به آن بخل ورزیدند و جان های گروهی دیگر ، سخاوتمندانه از آن گذشتند . داور ، خداست و همگی در روز قیامت به سوی او باز می گردیم.

امام علی علیه السلام در نامه ای به سهل بن حُنَیف انصاری ، کارگزارش در مدینه :امّا بعد ، به من خبر رسیده است که عدّه ای از آنان که با تو بوده اند ، به سوی معاویه خزیده اند [و پنهانی به او پیوسته اند] . برای از دست دادن شمار این افراد و از کف دادن کمکشان افسوس مخور ؛ چرا که گریختن آنان از مسیر درست و [از] حق ، و شتابشان به سوی کوری و نادانی ، بهترین دلیل گم راهی آنان است و مایه رهیدن تو از [شرّ] آنان . آنان ، در حقیقت ، دنیاپرستانی هستند که به دنیا روی آوردند و به سوی آن شتافتند ، در حالی که عدالت را شناخته و دیده و شنیده و فهمیده بودند و می دانستند که [همه] مردم در نزد ما در حق ، یکسان اند . از این رو ، به جانب امتیازخواهی شتافتند . نفرین و مرگ بر آنان باد!

.


ص: 242

الفصل الرابع : ما روی فی الأمر بالصبر علی استئثار الولاهصحیح البخاری عن ابن مسعود عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سَتَکونُ أثَرَهٌ واُمورٌ تُنکِرونَها . قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، فَما تَأمُرُنا؟ قالَ : تُؤَدّونَ الحَقَّ الَّذی عَلَیکُم ، وتَسأَلونَ اللّهَ الَّذی لَکُم . (1)

سنن أبی داوود عن أبی ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَیفَ أنتُم وأئِمَّهٌ مِن بَعدی یَستَأثِرونَ بِهذَا الفَیءِ؟! قُلتُ : إذا وَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ أضَعُ سَیفی عَلی عاتِقی ، ثُمَّ أضرِبُ بِهِ حَتّی ألقاکَ أو ألحَقَکَ . قالَ : أوَلا أدُلُّکَ عَلی خَیرٍ مِن ذلِکَ؟ تَصبِرُ حَتّی تَلقانی . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عَلَیکَ السَّمعَ وَالطّاعَهَ فی عُسرِکَ ویُسرِکَ ، ومَنشَطِکَ (3) ومَکرَهِکَ ، وأثَرَهٍ عَلَیکَ . (4)

.

1- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1318 ح 3408 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1472 ح 45 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 482 ح 2190 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 27 ح 3641 ، کنز العمّال : ج 11 ص 133 ح 30921 .
2- .سنن أبی داوود : ج 4 ص 241 ح 4759 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 133 ح 21614 ، مشکاه المصابیح : ج 2 ص 326 ح 3710 نحوه ، کنز العمّال : ج 4 ص 374 ح 10979.
3- .المَنشَط : مَفعَل من النشاط ؛ وهو الأمر الذی تنشطُ له وتخِفّ إلیه ، وتؤثِر فعله ، وهو مصدر بمعنی النشاط (النهایه : ج 5 ص 57 «نشط») .
4- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1467 ح 35 ، سنن النسائی : ج 7 ص 140 کلاهما عن أبی هریره ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 407 ح 22799 عن عباده بن الصامت ، المعجم الکبیر : ج 22 ص 80 ح 196 عن واثله بن الأسقع ، کنز العمّال : ج 6 ص 50 ح 14801 .

ص: 243



فصل چهارم : گزارش هایی درباره فرمانِ «شکیبایی بر انحصارطلبی حکمرانان»!

فصل چهارم : گزارش هایی در باره فرمانِ «شکیبایی بر انحصارطلبی حکمرانان»!صحیح البخاری به نقل از ابن مسعود :پیامبر خدا فرمود : «به زودی ، امتیازخواهی و دیگر اموری که شما با آنها بیگانه اید، پدید خواهد آمد» . گفتند : ای پیامبر خدا! ما را به چه فرمان می دهید (در چنان روزگاری چه وظیفه ای داریم)؟ فرمود : «حقّی (وظیفه ای) را که بر عهده شماست ، به جا می آورید و حقّ خود را از خداوند ، مسئلت می کنید» .

سنن أبی داوود به نقل از ابو ذر :پیامبر خدا فرمود : «چه خواهید کرد با پیشوایانی که پس از من ، این فی ء را به انحصار خویش در می آورند؟!» . گفتم : در آن هنگام سوگند به آن که تو را به حق بر انگیخت شمشیرم را بر دوش خود می نهم و با آن می زنم (می جنگم) ، تا این که به دیدار شما آیم ، یا به شما ملحق شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا تو را به کاری بهتر از این راه نمایی نکنم؟ شکیبی پیشه می کنی تا این که به دیدار من بیایی» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دشواری و آسانی ات ، خوشی و ناخوشی ات و در هنگامی که بر تو انحصارطلبی می شود [و حق و حقوقت را غصب می کنند] ، حرف شنوی و فرمان برداری پیشه کن.

.


ص: 244

صحیح البخاری عن اُسید بن حُضیر :إنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ألا تَستَعمِلُنی کَمَا استَعمَلتَ فُلانا؟ قالَ : سَتَلقَونَ بَعدی أثَرَهً ، فَاصبِروا حَتّی تَلقَونی عَلَی الحَوضِ . (1)

راجع : موسوعه معارف الکتاب والسنّه : ج1 ص 169 (الاستئثار / المدخل / تقویم أحادیث الصبر علی الاستئثار) .

.

1- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1381 ح 3581 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1474 ح 48 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 482 ح 2189 ، سنن النسائی : ج 8 ص 224 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 44 ح 19114 ، کنز العمّال : ج 12 ص 7 ح 33708.

ص: 245

صحیح البخاری به نقل از اُسید بن حُضیر :مردی از انصار گفت : ای پیامبر خدا! آیا مرا نیز همچون فلانی به کارگزاری نمی گماری؟ فرمود : «به زودی ، پس از من ، با [پدیده ]انحصارطلبی مواجه خواهید شد . در آن هنگام ، شکیبایی پیشه کنید تا در کنار حوض [کوثر] بر من وراد شوید» .

ر . ک : ص 210 (استئثار «ویژه خواری / انحصارطلبی» / ارزیابی احادیث «شکیبایی بر استئثار») .

.


ص: 246



الاثم = الذنب

3 . اجاره (پیمانکاری)

اشاره

الإثم = الذنب3 . اجاره (پیمانکاری)درآمدفصل یکم : حکمت اجارهفصل دوم : اجیر شدن ، ننگ نیستفصل سوم : کار آزاد ، بهتر از اجیر شدن استفصل چهارم : معیار حلال و حرام بودن اجارهفصل پنجم : آداب انتخاب اجیر

.


ص: 247

. .


ص: 248



درآمد

اشاره

اجاره ، در لغت

درآمداجاره ، در لغتاجاره ، از ریشه «أجر» به معنای «مزدی که در برابر کاری پرداخت می شود» (1) است. راغب ، در معنای «اجیر» و «مستأجر» می گوید: وَ الأَجیرُ ، فَعیلٌ بِمَعنی فاعِل أو مُفاعِلَ ، وَ الاِستِئجارُ ، طَلَبُ الشَّی ءِ بِالاُجرَهِ ، ثُمَّ یُعَبَّرُ بِهِ عَن تَناوُلِهِ بِالاُجرَهِ نَحوَ الاِستیجابِ فِی استِعارَتِهِ الإِیجاب وَ عَلی هَذا قَولُهُ تَعالی : «اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » (2) . (3) اجیر بر وزن «فعیل» به معنای اسم فاعلی ، یعنی : «واگذار کننده نیروی کار خود به دیگری ، در برابر مزد» است . و استئجار ، [ابتدا ،] «درخواست چیزی برای مزد» بوده و سپس برای «دریافت مزد» به کار رفته است ، مانند واژه استیجاب (درخواست موافقت) که برای ایجاب (موافقت) به کار می رود . بر همین اساس است این سخن خداوند : «او را استخدام کن ؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی : نیرومند امانتدار است» .

.

1- .العین : ص 38 .
2- .قصص : آیه 26 .
3- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 65 .

ص: 249



اجاره ، در قرآن و حدیث

1 . حکمت اجاره

اجاره ، در قرآن و حدیثکلمه اجاره و مشتقّات آن در متون (نصوص) اسلامی ، کاربردهای مختلفی دارد که در این جا تنها دو کاربرد آن ، مورد توجّه است: 1 . قرارداد میان کارگر و کارفرما ، که به آن ، «اجاره نفْس» (1) گفته می شود. 2 . انتقال منافع چیزی به دیگری در برابر عوض ، که «اجاره عین» نامیده می شود. گفتنی است که آنچه در راستای اهداف این دانش نامه قرار دارد ، مباحث مربوط به «حکمت اجاره» و مباحث اخلاقی و اجتماعیِ مربوط به «اجاره نفْس» است ؛ امّا مباحث فقهی مربوط به این موضوع ، به طور کامل ، در دانش نامه احادیث فقهی ، خواهد آمد ، إن شاء اللّه ! احادیثی که در این بخش ، جمع آوری و تنظیم گردیده ، به چند نکته مهمّ اجتماعی ، اقتصادی و اخلاقی اشاره دارند:

1 . حکمت اجارهانسان ، موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی و پیشرفت و تکامل جامعه ، جز از طریق همکاری انسان ها با یکدیگر امکان پذیر نیست و هر چه جامعه بیشتر پیشرفت کند ، نیاز مردم به یکدیگر بیشتر می شود. از این رو ، آفریدگار حکیم جهان ، انسان ها را از نظر استعداد و توانایی های جسم و جان و اندیشه ، متفاوت آفریده تا هر فرد یا گروهی بتواند بخشی از نیازهای جامعه را تأمین نماید و این سخن خداوند بزرگ ، اشاره به همین نکته اساسی در

.

1- .استخدام شدن و استخدام کردن .

ص: 250



2 . تقویت فرهنگ کار

3 . کار آزاد ، بهتر از اجیر شدن است

تبیین حکمت اجاره است : «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا . (1) ما وسیله زندگانی آنان را در دنیا ، در میانشان تقسیم کردیم» .

2 . تقویت فرهنگ کارپیامِ فصل دوم این بخش ، این است که خدمت به دیگران برای تأمین هزینه زندگی ، نه تنها ننگ نیست ، بلکه یک ارزش محسوب می شود . تأمّل در سرگذشت اجیر شدن انسان های بزرگوار و باکرامتی مانند : موسی علیه السلام (پیامبر اولو العزم الهی) ، خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام (خاتم اوصیا) ، برای همه ، بخصوص نسل جوان ، بسیار آموزنده است تا برای تأمین هزینه زندگی ، هیچ کار مشروعی را ننگ ندانند و از انجام دادن آن سر باز نزنند. گسترش این اندیشه در جامعه ، بی تردید به تقویت و ترویج فرهنگ کار می انجامد.

3 . کار آزاد ، بهتر از اجیر شدن استپیام فصل سوم ، این است که بازدهی کار آزاد ، بیش از اجیری (کارگر شدن برای دیگران) است . بنا بر این ، انتخاب اجیر شدن برای تأمین هزینه زندگی ، برای کسانی مناسب است که داشتن کار آزاد برای آنان میسّر نیست و یا خدمت به دیگران را به عنوان یک وظیفه انتخاب کرده اند ؛ امّا کسانی که کار برای آنان انجام دادن مسئولیت نیست و توانِ انجام دادن کار آزاد ، مانند : تولید ، زراعت و تجارت را دارند ، از این راه ، بهتر می توانند نیازهای اقتصادی خود را تأمین کنند . از این رو ، امام صادق علیه السلام در باره این گونه افراد می فرماید:

.

1- .زخرف : آیه 32 .